صد واژه ی بی معنا یک پرسش تکراری/
جز این منه سر درگم تو از همه بیزاری/
هر شب به تو دل دادم از عشق تو سر رفتم/
با یاد تو خوش بودم همراه تو بیداری/
یک صاعقه طوفان شد پنهان تو عریان شد/
با بستر رویا رفت از وحشت هوشیاری/
یک آینه پیدا شد من در تو و تو در من/
آینه مکدر شد تصویر تو زنگاری/
خالی شدم از من، من/
پُر شد تن من از تو/
ناخوانده به مهمانی از من/
از من خبری داری/
تو گمشده در خویشی یک پیله ی بی روزن/
من در عطش چشمت سر گرم خود آزاری/
سرمای تو آتش زد آبادی روحم را/
این مانده فقط از تو زخمی و نگاهی کاری/
یک صاعقه طوفان شد پنهان تو عریان شد/
با بستر رویا رفت از وحشت هوشیاری/
یک آینه پیدا شد من در تو و تو در من/
آینه مکدر شد تصویر تو زنگاری/
خالی شدم از من، من/
پُر شد تن من از تو/
ناخوانده به مهمانی از من/
از من خبری داری/
خالی شدم از من، من/
پُر شد تن من از تو/
ناخوانده به مهمانی از من/
از من خبری داری