قدم می زنم آروم تو خیالم
تورو می بینم از جنس گل و نور
یه نقاشی محشر از نگاهت
یه تابلوی بزرگ مینیاتور
قدم می زنم بی تو در کنارت
رو سنگ فرشای رویاهای پنهون
بهار همپای من می رقصه تو باد
می پاشه عطر تو، تو این خیابون
تموم روز تو فکر تو، غرقم
شبم پر می شه از شب زنده داری
نگام درگیر کندی زمانه
میون حس و حال بی قراری
قدم می زنم بی واهمه با عشق
تورو می بینم هرجا تو مسیرم
بغل می گیرم این فکرارو هر روز
تا شب به عشق تو به خواب می رم
چقدر زیباست که هر روزم با چشمات
با تصویر نگاه تو شروع شه
همون وقتی که با معجزه تو
با لبخندت درونم زیرورو شه
قدم می زنم با پلکای بسته
تو رو حس می کنم بازو به بازوم
تا چشمام باز می شه تو رو می بینم
که دستات دستم و می گیره آروم