ازم چیزی بخواه اما نگو چی
ندونسته بگم باشه قبوله
تو چشماتو ببند و آرزو کن
برات هر چی که ای کاشه قبوله
تو رویای قشنگی که تو هستی
تصور می کنم باشم کنارت
به غیر تو برام چیزی مهم نیست
همین خوبه که باشم بیقرارت
می خوام تو برف یکریز زمستون
کنار تو آدم برفی بسازم
بیای دستامو ها کنی تو سرما
نزاری لحظه هام یخ کنه بازم
به دعوت یه شام عاشقونه ت
تو لحظه های آخر با خبر شم
ازت بخوام برام حافظ بخونی
من از شنیدنش دیوونه تر شم
تو می تونی بهونه هامو از من
با لبخندت به آسونی بگیری
یه جور لبخند به لبهام تو بیاری
فراموشم بشه این گوشه گیری
سرت رو روی پای من بزاری
وجودم غرق این با هم شدن شه
من از آرامشت آروم بگیرم
بخوابی و تماشات سهم من شه