من حرفی ندارم از این روزگاری که بیهوده روزش به شب می رسه
یا این ضربهای دل عاشقم که بدون تو خیلی کند و ناقصه
من حرفی ندارم از این زندگیمو از این آرزوهای بی خاطره
فقط ترسم اینه یه روزی بیاد و باهم بودنمون و یادت بره
عذابم میده این همه بی قراری وقتی که تو به حال و روزم می خندی
عذابم میده سردی اون نگاهت وقتی رو به قلبم چشاتو می بندی
ازت یادگاری که هیچی ندارم بجز بغض سردی که توی صدامه
عذابم میده امّا حرفی ندارم ولی داغ عشقت همیشه باهامه