برف بارد دانه دانه میرود یارم به خانه
باد سردی گیسویش را میزند آهسته شانه
باد سردی گیسویش را میزند آهسته شانه
آتش سوزان عشقش می کشد در دل زبانه
می رود همچون نسیمی می گریزد شاعرانه
می زند بر پیکر من عشوه هایش تازیانه
دانه های برف ریزد روی مویش روی شانه
روی مویش روی شانه
سحر و افسون کرده دل را آن دو چشم جاودانه
می کند بر من نگاهی یک نگاه عاشقانه، عاشقانه
می دود مانند آهو من به دنبالش روانه
دانه های برف ریزد روی مویش روی شانه
روی مویش روی شانه، روی مویش روی شانه