ناگاه گشوده گشت بابی/
تابید به کاخ آفتابی/
خورشید ازل محمد آمد/
با یازده اختر خود آمد/
چون چشم ملیکه بر وی افتاد/
تعظیم نمود و در پی افتاد/
آن چشمه ی نورو گرمی و جوش/
بگرفت مسیح را در آغوش/
فرمود به عیسی و حواری/
من آمده ام به خواستگاری/
تا خطبه کنم ملیکه از جد/
بهرِ پسرم ابی محمد/
آن خطم پیمبران والا/
از منبر نور رفت بالا/
خود خطبه ی عقد را ادا کرد/
داماد و عروس را صدا کرد/
آن زهره قرین مشتری شد/
همسر به امام عسکری شد