دانلود آهنگ شعر خوانی 14

تو قاصد ما در این میانه/
شو جانب صاحبش روانه/
بر گوی که من برید هستم/
مامور پی خرید هستم/
این نامه بده به آن پری رو/
کاسوده ز غم شود دلِ او/
با دادن این دویست دینار/
آن گوهرِ قیمتی بدست آر/
پس نامه از او بشیر بگرفت/
آماده شدو مسیر بگرفت/
وارد که شد او به شهرِ بغداد/
صبح آمد و بر لب شطّ ایستاد/
تا آنکه رسید کشتی از راه/
تابید به چشمِ مشتری ماه/
چون پرده گیان پیاده گشتند/
از منظر طالبان گذشتند/
هر مشتری یکی پسندید/
زر داد برای خود بگزید/
ناگاه بشیر برده ای دید/
ماهی به میانِ پرده ای دید/
خلقی حیران ز دیدنِ او/
آماده پی خریدن او/
هر مشتری که پیش آید/
آن زهره از او حذر نماید/
میگفت به صاحبش به صد جوش/
آخر تو به هر کسی مفروش/
آن مشتری است قسمت من/
کو هست کفیلِ عصمتِ من/
القصه هر آنچه شاه فرمود/
در چشمِ بشیر روی بنمود/
شد پیش بشیرو نامه را داد/
چشمش که به خط شاه افتاد/
یاد از خط روی عسکری کرد/
بس بوسه به خطشان حری کرد