اگر چه باده فرحبخش و باد گلبیز است به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است صراحیای و حریفی گرت به چنگ افتد به عقل نوش که ایام فتنهانگیز است در آستین مرقع پیاله پنهان کن که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است به آب دیده بشوییم خرقهها از می که موسم ورع و روزگار پرهیز است مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر که صاف این سر خم جمله دردیآمیز است سپهر برشده پرویزَنیست خونافشان که ریزهاش سر کسری و تاج پرویز است اگر چه باده فرحبخش و باد گلبیز است به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است