چشمای خسته، دست های بسته، گنجشگک اشی مشی پرش شکسته
آفتاب رو بوم تاریکی شوم گنجشگک اشی مشی بازی تمومه
باد اومد زرد شدی برف اومد سرد شدی شعر بودی طرد شدی تو
از آسمون سیر شدی توی بهار پیر شدی مرغ زمین گیر شدی تو
چشمای خسته، دست های بسته، گنجشگک اشی مشی پرش شکسته
آفتاب رو بوم تاریکی شوم گنجشگک اشی مشی بازی تمومه
موندی تو حوض نقاشی که از خونت جدا نشی حسرت آسمون شدی تو
ساکت و سرخورده شدی آرزوی مرده شدی بازی دستشون شدی تو