خون هزار آینه بر گردن
غوغای صد زنجیر در گیسو
ده ببر یاغی در شب چشمت
هی می دوند این سو و هی آن سو
نبض کبوترهاست در مشتت
بالیت مه بالیت خاکستر
شکل خیالم می شوی گاهی
چه آهوانه میرمی آهو
من در صدای تو چه بیدارم
من در صدای تو غزل گفتم
در زیر دندانم صدای توست
عطر برنج و طعم خرمالو
مثل همیشه سرد شد چایت
فرصت همین گرمای چایی بود
خورجین و کشکول من آماده است
یک دل شو و با من بیا، یاهو...
خون هزار آینه بر گردن
غوغای صد زنجیر در گیسو
ده ببر یاغی در شب چشمت
هی می دوند این سو و هی آن سو