گره می خورد بخت من با نگاهت
گره می خورد بخت من با نگاهت
سیاهی درآمیخته
سیاهی درآمیخته
با سیاهی
در اطراف چشمت صف نیزه داران
در اطراف چشمت صف نیزه داران
چه جنگ و ستیزی
چه جنگ و ستیزی
چه آوردگاهی
من و شب، من و تب
من و شب، من و تب
دریغ و تباهی
نه گرمای اشکی نه سرمای آهی
سیاهی درآمیخته
سیاهی درآمیخته
با سیاهی