متاسفانه این ترک در حال حاضر غیرفعال است و امکان خرید آن وجود ندارد.
متن آهنگ پریشانی
چون زلف توئم جانا در عین پریشانی چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی من خاکم و من گَردم من اشکم و من دردم تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی از آتش سودایت دارم من و دارد دل داغی که نمی بینی دردی که نمیدانی چون زلف توئم جانا در عین پریشانی چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی