تو همانی آیا؟ تو همان عاشق و دلباخته ای؟ تو همانی آیا؟ تو همان با غم دل ساخته ای؟ تو همانی آیا؟ تو همانی آیا؟ تو همانی که به رویاهایم هر شب و روز رخت را بینم؟ با غمت خانه دل را زینم؟ تو همانی آیا؟ تو همانی آیا؟ تو همان گمشده من هستی که ز منزلگه من رخت سفر بربستی؟ که دل ساده من بشکستی؟ تو همانی آیا؟ تو همانی آیا؟ تو همان آمده از راه دراز آمد آن رایحه روح نواز تو همانی آیا؟ تو همانی که مرا میخواهی تو چنانی که غمم میکاهی تو همانی آیا؟ تو کجایی اکنون که چنین در غم و اندوه شبم تنهایم؟ تو نبودی یارم که نه دیدی و نه بشناختی ام تو نبودی یارم که برفتی و بماندم تنها میدهم من دل خود را به زمان بشود بنماید که تو آنی آیا؟ که تو آنی آیا؟ که تو آنی آیا؟ تو همان عاشق و دلباخته ای؟ تو همین با غم دل ساخته ای؟ تو همانی آیا؟ تو همانی آیا؟