صبح شد باز وای بر من و دل طی نشد راز وای بر من و دل آنچه او میکند خدا نکند گر کند باز وای برمن و دل قصه ی شب به زلف او شب وصل کردم آغاز وای بر من و دل شب فراق که داند که تا سحر چند است شب فراق که داند که تا سحر چند است مگر کسی که به زندان عشق در بند است بگیرم از ره دل راه بوستان گیرم بگیرم از ره دل راه بوستان گیرم کدام سرو به بالای دوست مانند است کدام سرو به بالای دوست مانند است به شکر خنده ای ز من جان خواست کشف شد راز وای بر من و دل کشف شد راز وای بر من و دل گیسو کن باز وای بر من و دل گیسو کن باز وای بر من و دل ترک طناز وای بر من و دل