شب تهی از مهتاب شب تهی از اختر ابر خاکستری بی باران پوشانده آسمان را یکسر ابر خاکستری دلگیر است و سکوت تو سخت دلگیرتر وای باران باران... آبی آبی آبی... که خاکستری است این سکوت چه داستان تازه ای به پیش رو نهاده ای که بر گیردم از این شب سیاه آه ای باران شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست آه ای جانان جانان آبی آبی آبی... که خاکستری است این سکوت چه داستان تازه ای به پیش رو نهاده ای که بر گیردم از این شب سیاه آه ای باران چه داستان تازه ای به پیش رو نهاده ای که بر گیردم از این شب سیاه آه ای باران