درون من قبری است که تختخواب من است مرا به جای به خاک به خواب بسپارید تمام مالم را به نیل میبخشم عصای موسی را به آب بسپارید مرا رفیقانم به سخره میگیرند بریده دستم را غلاف شمشیرم زمین اگر گرد است چرا نمیبینم جهان اگر فانی است چرا نمیمیرم به مرگ میخواهم اگرچه یک ساعت دوباره طایفهام در آشتی باشند شناورم بر نیل و آب گور من است و ماهیان بر من گلاب میپاشند به طعنه میگویم که خوب و خرسندم زبان طعنه من همیشه کوتاه است کسی چه میداند کسی چه میفهمد که یوسفی یک عمر درون این چاه است درون من قبری است که تختخواب من است مرا به جای به خاک به خواب بسپارید تمام مالم را به نیل میبخشم عصای موسی را به آب بسپارید