تو آبیای دریا تو عمق دور آبها میغلطه روی موجا میگرده هر کجا نهنگ گُنده که کُنده یه فوارهی آب به روی چتر آفتاب خودش رو میده پیچ و تاب تو آب میره به خواب نهنگ گُنده که کُنده پُر از شکوه و رمز و راز گشوده بالههاشو باز بدونِ زنگ و طبل و ساز داره میخونه آواز نهنگ گُنده که کُنده