دیوونه بازیات، چشات غمات خنده ی رو لبات، نگات صدات حسای بینمون چه زود گذشت خیلی گذشتم از خودم برات بارون و آسمون، زمین زمون خاطره های نصفه نیممون در حد یه نگاه یا شوخی هم قاطی نمیشدم با این و اون من بهت گفتم که آدما بی رحمن حیف دلتو شکستن هی اونا باید برن نه تو نه من من که آرومم عشق چشات نمیخندن بهم کِی آخه میفهمن که اونا باید برن برن نه من یه شهرو کلی خاطره ازت هر راهی میرسید به تو فقط تویی که زندگی رفتمی منی که تنها موندم این وسط شبیهت هم نبود کسی برام بودی مهم نبود کی ام کجام نه اینکه باشه منتی ولی به جز تو رو نشد نشد بخوام من بهت گفتم که آدما بی رحمن حیف دلتو شکستن هی اونا باید برن، نه تو نه من من که آرومم عشق چشات نمیخندن بهم کِی آخه میفهمن که اونا باید برن برن نه من