زنده زدم بیرون از این، ویرونه که ساختی برام من پَر کشیدم از قفس، با اینکه زخمی بود پرام آسون نبود از این سقوط، همین که الآن سرپام هر چی ازت جا مونده بود، عین یه سنگ بود سرِ راهم من تیکه های عشقتو، رو تلی از خاطره هاش سوزوندم و منتظرم، طوفان که شد خاکستراش شهر درندشت دلت، نفرین شده دروازه هاش هر کی اومد باید بره، به موقعش هر کی به جاش الآن که میمیری براش، ولی یه جایی آخراش میفته از سرت هواش، میبینمت صبر داشته باش شهر درندشت دلت، نفرین شده دروازه هاش هر کی اومد باید بره، به موقعش هر کی به جاش الآن که میمیری براش، ولی یه جایی آخراش میفته از سرت هواش، میبینمت صبر داشته باش
سوت قطار قلبِ تو، یعنی رسیدیم آخراش دیگه مهم نیست که کجا، پیاده شن مسافراش قمار چشمای تو که، بازنده ان برنده هاش جنگل زیبایی تو، فراری ان پرنده هاش گیرم تو زیبائی محض، همون که میمیرن براش سرو کمون، چه فایده وقتی توو باده ریشه هاش شهر درندشت دلت، نفرین شده دروازه هاش هر کی اومد باید بره، به موقعش هر کی به جاش الآن که میمیری براش، ولی یه جایی آخراش میفته از سرت هواش، میبینمت صبر داشته باش شهر درندشت دلت، نفرین شده دروازه هاش