خیال خوش آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم در چشم مست من نگر کز کوی خمار آمدم سرمایه مستی منم هم دایه هستی منم باال منم پستی منم چون چرخ دوار آمدم گفتم بیا شاد آمدی دادم بده داد آمدی گفتا بدید و داد من کز بهر این کار آمدم آنم کز آغاز آمدم با روح دمساز آمدم برگشتم و بازآمدم بر نقطه پرگار آمدم هم من مه و مهتاب تو هم گلشن و هم آب تو چندین ره از اشتاب تو بی کفش و دستار آمدم