آه آرامی مثل باران مثل گنجشک ھا شادی آه تنهایی شبیه من شبیه باد آزادی باز دلگیری از این خسته خسته میشوی گاھی باز میتابی ولی بر من ھم خورشید ھم ماھی تو دریایی به سویت از ھزاران راه می آیم چو پروانه به بویت ای گل دلخواه می آیم تو آھنگ زمین و رنگ نور و بوی بارانی تو اینجایی به نامت با شب کجتاب میجنگم چه زیبایی به یاد چشم تو با خواب میجنگم تو لبخند لطیف بامداد روزگارانی ناز کن من میخرم با چشم با جان با وفا من ارتش چشمت سوار و شاه شهر بی دفاع من ای صدای رفته در تار زمان ھمراز من باش ای سکوت مانده در پود زمین آواز من باش تو دریایی به سویت از ھزاران راه می آیم چو پروانه به بویت ای گل دلخواه می آیم تو آھنگ زمین و رنگ نور و بوی بارانی تو اینجایی به نامت با شب کجتاب میجنگم چه زیبایی به یاد چشم تو با خواب میجنگم تو لبخند لطیف بامداد روزگارانی