دیر آمدی ای نگار سرمست
دیر آمدی ای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
از رای تو سر نمیتوان تافت
از رای تو سر نمیتوان تافت
وز روی تو در نمیتوان بست
وز روی تو در نمیتوان بست
بر آتش عشقت آب تدبیر
چندان که زدیم بازننشست
از پیش تو راه رفتنم نیست
چون ماهی اوفتاده در شست
دیر آمدی ای نگار سرمست
دیر آمدی ای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
از رای تو سر نمیتوان تافت
از رای تو سر نمیتوان تافت
وز روی تو در نمیتوان بست
وز روی تو در نمیتوان بست
ای سرو بلند بوستانی
در پیش درخت قامتت پست
بیچاره کسی که از تو ببرید
آسوده تنی که با تو پیوست
ور سر ننهی در آستانش
دیگر چه کنی دری دگر هست
ور سر ننهی در آستانش
دیگر چه کنی دری دگر هست
دیر آمدی ای نگار سرمست
دیر آمدی ای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
از رای تو سر نمیتوان تافت
از رای تو سر نمیتوان تافت
وز روی تو در نمیتوان بست
وز روی تو در نمیتوان بست