ما نیمه پیدا شده هم دیگریم در وادی دل پَر زدگان هم سفریم ما همچو درختیم که در سایه هم از شاخه و گل آری بی برگ و بریم همسفریم در راه عشق عاشق و هم آگاهِ عشق
با هم به بهشتیم پُر از شادی عشق بی هم به بیابان ستم در به دریم ما تشنه هم صحبتی و دیدن هم پس با دگران فاقد صمع و بصریم ما ثروت هم گشته و در کار جهان از ولوله سود زیان بی خبریم هم سفریم در راه عشق عاشق و هم آگاهِ عشق
یک لحظه ز هم حیف که غافل گردیم زان رو که از این مُلک کهن در سفریم عاشق سخنش با تو بدین سان ختم است بر لذت پرواز به هم بالو پریم هم سفریم در راه عشق عاشق و هم آگاهِ عشق