دریا واسه کشتیهای بیسرنشین جا نداره پس من چرا غرق بودم تهران که دریا نداره این گوشه از شهر امنه من سعی کردم نمیرم انقدر نمیرم که آخر این گوشه پهلو بگیرم تو سالها سرنشین این گوشه از شهر بودی اما با من که همیشه همسایتم قهر بودی آرامش قبل طوفان ابروی اون روی ماهه اخمت به من گفت هر شب طوفان سختی تو راهه چند روز، چند سال، چند قرن از رد پامون گذشته قلبم به عمر یه تاریخ از این خیابون گذشته قلبم مث گوشماهی با موج موهات رفیقه عشق من این تنگ کوچیک کوچیکه اما عمیقه دریا واسه کشتیهای بیسرنشین جا نداره پس من چرا غرق بودم تهران که دریا نداره هرجا پیات رفته بودم دلتنگ برگشته بودم آشفته و خسته انگار از جنگ برگشته بودم من خوب بودم تا این شهر با خشکسالیش بدم کرد خوب شد خدا رحم کرد و عشق تو دریازدهم کرد دریا واسه کشتیهای بیسرنشین جا نداره پس من چرا غرق بودم تهران که دریا نداره