شتک زده است به خورشید، خون بسیاران/
شتک زده است به خورشید، خون بسیاران/
بر آسمان که شنیده است از زمین باران/
از زمین باران/
دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز/
به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران/
دریده شد گلوی نی زنان عشق نواز/
به نیزه ها که بریدندشان ز نیزاران/
نسیم نیست؟ نه! بیم است بیم دار شدن/
نسیم نیست؟ نه! بیم است بیم دار شدن/
که لرزه می فکند بر تَن سپیداران/
سراب امن و امان است این/
نه امن و امان/
که ره زده است فریبش با باور یاران/
چو چاه ریخته، آوار می شوم بر خویش/
که شب رسیده و ویران ترند، بیماران/
برای من سخن از من مگو به دلجویی/
سخن مگو به دلجویی/
مگیر آینه، مگیر آینه پیش ز خویش بیزاران/
کجا به سنگرس دیو و سنگ بارانش/
در آبگینه حصاری شوند، هوشیاران/
در آبگینه حصاری شوند، هوشیاران/
شتک زده است به خورشید، خون بسیاران