تو تنهایی نشستم سرد و ساکت
دارم فکر میکنم که بی تو هیچم
چه خوش باور بودم وقتی میخواستی
مثل گل دور دست و پات بپیچم
میون وحشت و دلتنگی یک شب
رها کردی منو با دست خالی
چیکار باید میکردم نازنینم
نه حرفی مونده بود و نه سوالی
به کی دل خوش کنم حالا که نیستی
به این که با کی فردامو بسازم
دلو سهم نگاه کی کنم تا
دوباره توی این بازی نبازم
تصور میکنم این اشتباه
به سمت عشق برگردم دوباره
آخه بخت من از اول سیاه
اونم دست منو خالی میزاره
همین بهتر تو تنهایی بشینم
تمومه بی کسی هامو بخندم
محاله بعد از این یکبار دیگه
به هر کی عاشقم شد دل ببندم
به کی دل خوش کنم حالا که نیستی
به این که با کی فردامو بسازم
دلو سهم نگاه کی کنم تا
دوباره توی این بازی نبازم
تصور میکنم این اشتباه
به سمت عشق برگردم دوباره
آخه بخت من از اول سیاه
اونم دست منو خالی میزاره