پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب، شب همه شب پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم دیده بخت به افسانه او شد در خواب کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند ای آفتاب آهسته نِه پا در حریم یار من ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند ای آفتاب آهسته نِه پا در حریم یار من ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند خواب است و بیدارش کند خواب است و بیدارش کند