من از مشهد ، من از تبریز ، از شیراز و کرمانم
من از ری ، اصفهان از رشت ، از اهواز و تهرانم
نمی دانم کجایی هستم اما خوب میدانم
هوایی هستم و آواره ای در مرز مهرانم
هوایی هستم و آواره ای در مرز مهرانم
اگر آواره ام قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس اسم تو را خوانده
غم عشقت بیابون پرورم کرد و میان راه
یکی پرسید تا کرب و بلا چند تا ستون مونده
یکی جارو به دست و آن یکی گوشی به گوش آمد
یکی بر شانه مشک و آن یکی پرچم به دوش آمد
در این موکب سخن از کوفه آن موکب سخن از شام
یکی از هوش رفت اینجا یکی آنجا به هوش آمد
اگر آواره ام قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس اسم تو را خوانده
غم عشقت بیابون پرورم کرد و میان راه
یکی پرسید تا کرب و بلا چند تا ستون مونده
چه شیرین است با عشقت دویدن در بیابان ها
به عشقت به دل هم جارو زدن هم در خیابان ها
نه تنها در میان تربتت داری شفاعت تو
به خاک زیر پای زائرت دادن درمان ها
به سقای علمدارت قسم ما پای پیمانیم
به شوق یاری آرام جانت مهدی زهرا
اگر آواره ام قلبم در ایوان تو جا مانده
دلم با هر قدم با هر نفس اسم تو را خوانده
غم عشقت بیابون پرورم کرده میان راه
یکی پرسید تا کرب و بلا چند تا ستون مونده