یکی زندگیش رفته و جون گرفته
تو چشمای هر شهری بارون گرفته
همه زل زدیم غرق غصه به دیوار
دلامون همه مونده زیر یه آوار
وقتی که از جونت گذشتی
وقتی که دیگه برنگشتی
انگار زمین پیش تو کم بود
تو آسمونا ساز غم بود
تو یه فرشته نجاتی
تو با خدا در ارتباطی
کم آوردم پیشت مردی با قلبامون چیکار کردی
تو یه قهرمانی که به ادعایی کجایی که نخوابیدم
پر از اندوه و امیدم شاید فردا دیدم هنوز پیش مایی
تا کی نامهربونی چه بی رحمه دینا
تو گفتی میمونی چه تنها موندم اینجا
کم آوردم پیشت مردی با قلبامون چیکار کردی
تو یه قهرمانی که به ادعایی کجایی که نخوابیدم
پر از اندوه و امیدم شاید فردا دیدم هنوز پیش مایی
کم آوردم پیشت مردی با قلبامون چیکار کردی
تو یه قهرمانی که به ادعایی کجایی که نخوابیدم
پر از اندوه و امیدم شاید فردا دیدم هنوز پیش مایی
در میان شعله های اتش این غیرت و شرافت و مردانگی تو بود که زبانه می کشید
در عجب آن لحظه ای که جانت را کف دستت گرفته بودی
به این فکر نکردی که فرزندانت از گفتن پدر محروم میشوند
آسوده بخواب آسوده بخواب که نامت در آسمان این سر زمین حک شد