هر چند ساده نیست رفتارم
خود از جنون خویش در آزارم
با من بمان که سخت گرفتارم
دیوانه وار دوستت دارم
چون با خیال روی تو آمیزم
از هر چه واقعیست بگریزم
پر می شوم من از تو و می ریزم
دیوانه وار دوستت دارم
دیوانه وار دوستت دارم
از هر چه هست و نیست دل کنده
نه اعتنا به مرده و نه زنده
با این جهان و جان پراکنده
دیوانه وار دوستت دارم
بر هم زدی قرار و مدارم را
سوزانده ای خزان و بهارم را
بنویس شعر سنگ مزارم را
دیوانه وار دوستت دارم