حکایت ما شده قصه ی شیشه و سنگ
حال و روزمون مث بازی الاکلنگ
یه کاری نکن دیوونه بشم به سیم آخر بزنم
یه چیزی نگو که توی دلم اسمتو ضبدر بزنم
آخه با کی بگم دلواپسیمو
دل وامونده ی من وانمیشه
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
دل دریا زده دریا نمیشه
بازم کوتا میام اما ته دل
میگم امروز گذشت ، فردا چی میشه