گر در آب و گر در آتش میروی/
آن نمیدانم برو خوش میروی/
در رخت پیداست والله رنگ او/
رو که سوی یار مه وش میروی/
نقشها را پشت پایی میزنی/
سوی نقش نامنقش میروی/
ذوق جانها میزند بر جان تو/
مست و دست انداز و سرکش میروی/
در پی تو میدود اقبال رو/
گر به عرش و گر به مفرش میروی/
آنک در سر داری از سودای یار/
چه عجب گر تو مشوش میروی/
گر در آب و گر در آتش میروی/
آن نمیدانم برو خوش میروی/
در رخت پیداست والله رنگ او/
رو که سوی یار مه وش میروی/
نقشها را پشت پایی میزنی/
سوی نقش نامنقش میروی/
ذوق جانها میزند بر جان تو/
مست و دست انداز و سرکش میروی/
در پی تو میدود اقبال رو/
گر به عرش و گر به مفرش میروی/
آنک در سر داری از سودای یار/
چه عجب گر تو مشوش میروی