یه چیزی مثل یه عشق قدیمی که بعد از سال ها تکرار میشه یه چیزی که گمش کردی یه عمری تو این روزا داره بیدار میشه یه عکس قهوه ای از سال ها پیش تو تابستون بی پایان مرداد کنار دختری شرقی تر از باد که حتی اسمشم یادت نمیاد یه موسیقی پر از نت های غربت سکوت سرشار از ناگفته ها بود صدای شاملو سیگار قهوه تمام ژست روشن فکر ما بود شهید ثالث شدن یا کاستاریکا یه دوربین قراضهی سوپر هشت و تقسیم یه سیگار از سر فقر که نصفی رفتنی نصفی تو برگشت طنین جنگ بی پایان ساعت ستیز ممتد تکرار و تکرار مرور آرزوهای شکسته تو مرز بیقرار خواب و بیدار یه چیزی مثل یه عطر قدیمی که حسش تازه مثه خاطراته نخستین عشق اما ناشیانه همون عشقی که یه عمری باهاته به شکلی اتفاقی دیده بودیش همون که فکر کردی آخریشه یه روز از خواب پا میشی میبینی نمیشناسیش نمیدونی چی میشه تو ماشینی تو یه شهر غریبه یه آدم تو خیابون که دیدیش تموم صحنه رو میشناسی از قبل همین یک لحظه رو حس کردی از پیش کجای زندگی خوابیده بودی کجای زندگی بیداری ماست کدومه مرز رویا و حقیقت سوال اینجاست، سوال همیشه اینجاست یه چیزی مثل یه عشق قدیمی که بعد از سالها تکرار میشه یه چیزی که گمش کردی یه عمری تو این روزا داره بیدار میشه