بگو به باران ببارد امشب بشوید از رخ غبار این كوچه باغ ها را كه در زلالش سحر بجوید ز بی كران ها حضور ما را ندانم از دور و دور دستان نسیم لرزان بال مرغی ست و یا پیام از ستاره ای دور كه می كشاند بدان دیاران تمام بود و نبود ما را درین خموشی و پرده پوشی به گوش آفاق می رساند طنین شوق و سرود ما را