حالی است بگو در پس پرده به چه مانیم چون دانه گرفتار تو در دام جهانیم چون شانه سرگشته در آن سلسله رنج مدهوش به دوش سر زلف تو روانیم نه ماه در آن ماه چو خورشید اسیریم از تابش مستانه خود هیچ ندانیم از ظاهر خشکیده این باغ نترسید صد باغ بهاریم و در این دانه نهانیم