مرا بیگانه میدانی و من دیوانه می گردم مرا از خانه میرانی پی میخانه می گردم چه آتش ها که میسوزد وجودم را به آسانی سرای مهر بودم من کنون ویرانه می گردم غرورم را شکستی و ندانستی که من هر روز به دنبال هزاران خرده اش در خانه می گردم به دورم تار تاریکی تنیدی و رها کردی و من با فکر آزادی شبی پروانه می گردم مرا بیگانه میدانی و من دیوانه می گردم مرا از خانه میرانی پی میخانه می گردم