من و برکه و باغ پیراهن تو و عطر سپید شب ماندن تو شکوفاتر از باغ بارانی من گل شبنم تو در این نقره باران صبح و ستاره نبینم غم تو تو اون دشت امن شب آهوانی مرا با نسیمی کجا میکشانی نسیم گره خورده بر بال طوفان بیا و گره وا کن از ابروانت که من گم شدم همچو آهوی تشنه در آن بی نشان شب گیسوانت شب کوهی هی هی گرگ و چوپان مه خیس دره، تب تند طوفان شقایق شکسته تر از بال پیچک که پیچیده بر دست و پای مترسک در آن مه زده دره های فراموش شب برکه بی من و بی تو خاموش مترسک نماند و شقایق نبود و این رسم یاران عاشق نبود