یه چند روز بود که تو فکرت نبودم دیگه با هیشکی از دوریت نگفتم هوا اما یه جوری بود امروز که من مجبور بشم یادت بیفتم یه چند روز خوب بودم اما بارون به روم آورد نبودت رو دوباره نمیفهمم تو که نیستی کنارم چرا اصلا باید بارون بباره خیابونایی که خاموش و سردن یه بغض گرم مثل شال گردن داره دلتنگی بازم جون می گیره هوا جون میده واسه گریه کردن خیابونایی که خاموش و سردن یه بغض گرم مثل شال گردن داره دلتنگی بازم جون می گیره هوا جون میده واسه گریه کردن تو ماه هر شبم بودی و رفتی تموم اون شبای ماه رفتن یه جوری بیقرارم کرده دوریت که راهی نیست غیر از راه رفتن هوا ابریه و بارون نمیاد همونجوری که خیلی دوست داری به یادت شعرایی رو میخونم که الان سختته یادت بیاری خیابونایی که خاموش و سردن یه بغض گرم مثل شال گردن داره دلتنگی بازم جون می گیره هوا جون میده واسه گریه کردن خیابونایی که خاموش و سردن یه بغض گرم مثل شال گردن داره دلتنگی بازم جون می گیره هوا جون میده واسه گریه کردن