قلبم بوی تورو گرفته هربار نفس میکشم جلوی چشمام ظاهر میشی خب پس تا نفس میکشم هستی یعنی تا تو هستی زندگی هست جمالزاده هنوز داشت، یکی بود یکی نبود را می نوشت که من در جمالزاده در وانتی که بارش عشق بود بوسه هایم را لا به لای گره زدم تا به صدر رسیدیم که لبات وزارت امور خارجه بود ما مدرس رو رفتیم صدر که بریم نیاورون بی هوا ازم بپرسی کجا می گم اون شب پاریس بودیم هنوز تصادف نکرده ایم... هر بهاری که آيد يادم آيد از آن شب نغمه خواندی به گوشم من گريزانم از غم هربهاری که آيد يادم آيد که گفتی مستی و بی خيالی شد نصيبم ز عالم دگر بين ما هرچه بود گذشته شرارهی عشق همچو دود گذشته آن شب پُر اميد و آرزو با نوای غم آلود گذشته هر بهاری که آيد يادم آيد چه شب ها تا سحر گريه کردم زان همه بی وفايی هر بهاری آيد يادم آيد از آن شب گفتی آخر رسيده روز تلخ جدايی دگر بين ما هرچه بود گذشته شرارهی عشق همچو دود گذشته آن شب پُر اميد و آرزو با نواي غم آلود گذشته