بالابلند عشوه گر نقش باز من کوتاه کرد کوتاه کرد قصه زهد دراز من قصه زهد دراز من بالابلند عشوه گر نقش باز من کوتاه کرد کوتاه کرد قصه زهد دراز من قصه زهد دراز من دیدی دلا دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم با من چه کرد با من چه کرد دیده معشوقه باز من بالابلند عشوه گر نقش باز من کوتاه کرد کوتاه کرد قصه زهد دراز من قصه زهد دراز من مست است یار و یاد حریفان نمیکند نمیکند نمیکند ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من بالابلند عشوه گر نقش باز من کوتاه کرد کوتاه کرد قصه زهد دراز من قصه زهد دراز من مست است یار و یاد حریفان نمیکند نمیکند نمیکند ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من بالابلند عشوه گر نقش باز من کوتاه کرد کوتاه کرد قصه زهد دراز من قصه زهد دراز من