ای با منِ بی من خوش ِ خوش با دگرانم دلتنگی تو چون خوره افتاده به جانم عاشق کُشِ سر مست ، چرا رحم نداری تو جان بِسِتان باز من این دل نَسِتانم جان من جانان من ، ای نیمه ی پنهان من سر بزن گاهی به این مخروبه ی ویران من هی نکُش پروانه را ، پیله نکُن کاشانه را روی خوش با غیر من آخر چرا آخر چرا؟ حالم خراب است قلبم چنان موی تو غرق پیچ و تاب است چشمت چنان ماهی که در جام شراب است حالم خراب است... هیزم خشک دلم را اینچنین آتش نزن حس من چیزیست خیلی بدتر از عاشق شدن تو مرا تا قعر دریا میبری با گریه ها مثل آبیم و بیابان ، من کجا ، عشقت کجا خدا برس به دادم طاقت ندارم عشق را ببر ز یادم جز تو کسی حرف مرا باور ندارد تنهام ، کاری کن فقط باران نبارد