یقین دِرُم اثر اِمشو به هایهای مو نیست که یار مسته و گوشش به گریههای مو نیست خدا خدا چه ثمر ای موذنا که اِمشو خدا خدای شمایه خدا خدای مو نیست نمود خونُمه پامال و خونبهامه نداد زدُم چو بر دَمَنش دست، گفت پای مو نیست بریز خونُمه با دست نازنین خودت چِرَه که بِیتر از ای هیچه خونبهای مو نیست بهار اگر شویی صد بار بمیرُم از غم دوست به جرم عشق و محبت هنوز جزای مو نیست