همه شادی سرنوشتم تو بودی که در روزگارم نماندی تویی که شب رفتنت گریه کردی چرا در کنارم نماندی نماندی و دیگر نگاهی نکردی به چشمان بازنده ی من تو تقدیر من بودی اما چه ساده گذشتی از آینده ی من منو جاده هایی که راهی ندارند به برگشتن تو هزاران شب از نیمه رد شد نیامد شب دیدن تو منو پرسه های شبانه کنارت عجب روزگاری ولی تو به آن خاطرات قدیمی نیازی نداری تو آرامشم بودی اما ندیدی که آشفته بودم منی که فقط حرف ناگفته ام را به تو گفته بودم خداحافظ ای آرزوی همیشه خداحافظ خداحافظ ای خنده ی پشت شیشه خداحافظ منو جاده هایی که راهی ندارند به برگشتن تو هزاران شب از نیمه رد شد نیامد شب دیدن تو منو پرسه های شبانه کنارت عجب روزگاری ولی تو به آن خاطرات قدیمی نیازی نداری