عاشقی آیینه در اندیشهی آیینه است عشق تکرار گذار خاطر دیرینه است چون دو دل با هم قرین انس باشد روز و شب زندگی گلبانگ دل در آسمان سینه است باغ بی برگی قدمگاه بهار یادهاست شام یلدا چون سحر روشن ز بزم شادهاست ای زمستان برف هم در زیر پای رهگذر شعر امیدی برای گلشن خرداد هاست عاشقم من عاشق عطر نسیم باغ ها میفروزم در خزان آتش ز برگ داغ ها همچو دود از عود میسازم هوای گلشنی تا رسد بر کوی دلدار ایاق و راغها