رفتم به خوابی که شاید به خوابی دوباره ببینم روی تو پیراهنی را که دادی به من عادت ندارد به جز بوی تو جانا دگر عزم سفر سوی دگر بی من مکن رفتی ولی بار دگر قصد سفر بی من مکن بهار مرا کردی خزان همنفسم باد وزان همره من سایه های سیاه این همه آه آن همه آه جانا دگر عزم سفر سوی دگر بی من مکن رفتی ولی بار دگر قصد سفر بی من مکن