آن ماه دوهفته در نقاب است یا حوری دست در خضاب است وان وسمه بر ابروان دلبند یا قوس قزح بر آفتاب است سیالب ز سر گذشت یارا ز اندازه به در مبر جفا را بازآی که از غم تو ما را چشمی و هزار چشمه آب است گر چه تو غنی و ما فقیریم دلداری دوستان ثواب است ای سرو روان و گلبن نو مه پیکر آفتاب پرتو بستان و بده بگوی و بشنو شبهای چنین نه وقت خواب است