تن خونه غبارغم گرفته به این دلواپسی عادت ندارم میخوام دنیامو از تو پس بگیرم نمی دونم چرا جرات ندارم نمی دونم چرا بغضم گرفته نمیخوام قصه مون با غصه سرشه نمیزارم که این غربت بمونه میون ما و بازم بیشترشه نمی تونم که از دنیات ردشم نمی تونم تو رو تنها بزارم میدونم راهمون اصلا یکی نیست ولی من عشقمونو دوست دارم تو از من ساده داری دور میشی به این احساس بد عادت نداری تو میخوای رد شی از هر چی که بوده ولی شاید توام جرات نداری فقط موندم چه جوری خاطراتو از این تنهاییام بیرون بریزم نمی دونم چرا طاقت ندارم چرا بازم بهت میگم عزیزم