نگاه کن که غم درون دیده ام، چگونه قطره قطره آب می شود / چگونه سایه ی سیاه و سرکشم، اسیردست آفتاب میشود / تمام هستی ام خراب میشود، شراره ای مرا به کام می کشد / به اوج می برد مرا به دام می کشد، نگاه کن تو می دمی، آفتاب می شود / تو آمدی ز دورها و دورها، ز سرزمین عطرها و نورها / نشانده ای مرا کنون به زورقی، زعاج ها، ز ابرها، بلورها / به راه پر ستاره می کشانیم
فراتر از ستاره می نشانیم، نگاه کن، من از ستاره سوختم / کنون که آمدیم تا به اوج ها، مرا بشوی با شراب موج ها / مرا بپیچ در حریر بوسه ات، مرا بخواه در شبان دیر پا / نگاه کن که موم شب به راه ما، چگونه قطره قطره آب می شود / صراحی سیاه دیدگان من
لبالب از شراب خواب می شود، نگاه کن من به کجا رسیده ام / به کهکشان، به بیکران، به جاودان
نگاه کن تو می دمی، آفتاب می شود / نگاه کن تو می دمی، آفتاب می شود