از پس چندین هزار پرده که در پیش بود روی تو یک شعله زد کون و مکان در گرفت بر سر کوی تو عشق آتش دل برفروخت شمع دل عاشقانت جمله از آن در گرفت تا که ز رنگ رخت یافت دل من نشان روی من از خون دل رنگ و نشان در گرفت جان و دل عاشقان خرقه شد اندر میان زانکه سماع غمت در همگان در گرفت