این ترانه نیست مراسم شب بدروده/
ته قصه قهرمان قصمون نابوده/
ته قصه عین فیلما میمیره رفیق من/
عین آکتورای خبره شبیه پل نیومن/
ته قصه مثه من زخم اونم قدیمیه/
ته قصه درد ما درد بد و وخیمیه/
تو اوتوبانای چفت و قفل این تایم عجیب/
منمو استرس رسیدن به یه طبیب/
هیچکسی درست نفهمید که چی شد/
ته ماجرا چرا اینجوری شد/
زندگی برد ما دوتارو ته چاه/
با یه مشت کوچه ی بن بست آدرسای اشتباه/
منم و ترافیک و این آمبولانس لعنتی/
تویی و اوردوزت روی دراگ صنعتی/
توی ویترین برانکارد با چشای باز و آبیش/
گفت بدرود و تموم کرد با همون لحن کتابیش/
مثه ایهام توی نقاشی های سبک گوتیک/
مثه اسطوره و اون آدمای کاریزماتیک/
تو تبارش می رسید به قصه ها رفیق من/
مثه اون می مرد تو فیلما آقای پل نیومن/
حیف که فرصتی نمونده حیف که آخرین تماسه/
حیف که سقف رو سر ما بدن یه آمبولانسه/
حیف که محبس فلزی همه ی جهانمونه/
حیف که تا ته اتوبان قصه باقی نمیمونه/
حیف که فرصتی نمونده حیف که آخرین تماسه/
حیف که فرصتی نمونده حیف که فرصتی نمونده